???????????????????? امشب نبض خیال بوسه هایت قلقلک میدهد گونه های شب بو را ضمیر دهانم معلق میان نفسهای تو پنجره،ماه،همه عطر تو را سر میکشند کاش در آغوش رویاها خواب بمانیم تا ابد پلکهایم طفره میروند بیداری را شب ملودے سڪوت مے نوازد توتیاے چشمانت را آویزانند رویاهایم بر هلال ماه تا اجابت دست هایت رویا مے بافم پَـر و پا قُـرص ایستادهام سَر دوست داشتنت ڪوتاه هم نمیآیم ڪوتاه آمدن بهانہے آدم بزرڪَهاست دل ِ من در بازے عشق تو هنوز ڪودڪ است ڪودڪی لجباز ڪہ تا مال خود ِ خودش نشوے دست بردار نیست خاص دوستت دارم خواستنی ابدی از تو سهم دل من همین واژهای عاشقانه است و چند خط شعر میخواهم بودنت عطر امنیت بدهد گاهی بیشتر مواظب احساسم باش تا از بیم نبودنت نترسم هر شب با هجوم خیالت اشک در چشمانم رژه می رود و چقدر آرامم میکند دوستت دارمی که دلم می خواهد بشنوم تا نترسم و نگریزم وقت تنگ اسٺ به یک بوسه مرا دعوت ڪن ڪَاهی از عشـق بگو با دل من خلوت ڪن با دلم راه بیا تا من و تو ما بشویم وقت تنگ است بیا تا ته دنیا برویم من فال تمام شبهاے بے تو بودن را در مردمک چشمانت دنبال مے ڪنم فنجان هاے قهوه ڪه فقط رجز میخوانند شب را برای عاشقان از صفر نوشته اند
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|